شام آقای رئیس جمهور!
روایت دکتر حدادعادل از سادهزیستی رهبر انقلاب
در سال 60 در اوایل ریاست جمهوری شان، یک شب در خدمتشان بودم و صحبت میکردیم. صحبت طولانی شد و ایشان گفتند شام پهلوی ما بمان! من تصور کردم مثل بقیه جاها، ایشان زنگی میزنند و میزی در خور رئیس جمهور چیده میشود، لکن دیدم ایشان به منزلشان زنگ زدند و پرسیدند: «خانم! فلانی امشب مهمان ماست، شام چه داریم؟» من نشنیدم خانم چه جواب دادند، ولی حرف ایشان را شنیدم که گفتند: «عیبی ندارد، هرچه هست، بگذارید توی سینی و بفرستید. اگر هم کم است، یک مقدار نان و پنیر هم کنارش بگذارید.» شاید خانمشان فکر میکردند این خلاف احترام مهمان است، ولی ایشان گفتند: «طوری نیست، نگران نباشید.» تلفن که قطع شد و گوشی را زمین گذاشتند، گفتند: «شام به اندازه یک نفر بیشتر نداشتیم و خانم نگران بودند. گفتم اشکالی ندارد.» بعد از ده دقیقه یک سینی آوردند که در آن غذای معمولی به اندازه یک نفر بود و کنار آن نان و پنیر و مختصری مخلفات دیگر گذاشته بودند. این وضعیت ذرهای برای ایشان مشکل و مهم نبود و خیلی طبیعی و راحت برخورد کردند. من در دلم خدا را شکر میکردم و الان هم شکر میکنم که یک کسی به دنیا به این شکل نگاه و این طور زندگی میکند.