۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۶
برای فردا
در ایـن کشتـــی درآ
پا در رکاب مـاست دریاها
متـرس از مـــــوج
بسـم الله مجـریها و مُـرسیها
اگر این ساحران اطوار میریزند طوْری نیست!
عصا در دست اینک میرسند از کوه موسی ها
زمین آسمان جُل را به حال خویش بگذارید
کسی چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها
بیاید هر که از فرهاد شیرین عقل تر باشد
نیاید هیچ کس جز ما و مجنون ها و لیلاها
همین از سر گذشتن سرگذشت ماست پنداری
همین سرها... همین سرهای سرگردان صحراها
شب قدری رقم زد خون ما تقدیر عالم را
که
همرنگ غروب ماست صبح سرخ فرداه
از شاعر عزیز: محمدمهدی سیار
۹۳/۰۳/۱۱
:)
با چه اسمی لینک کنم؟