ارتفاع پست

اینجا ارتفاع پست، با وضو وارد شوید...

ارتفاع پست

اینجا ارتفاع پست، با وضو وارد شوید...

وبــسایـت ارتفاع پـــست...
ارتفاع پست

موسای مایی و عصای دیگرانی
یعنی شما آقای از ما بهترانی
از تو فقط چوپانیت را درک کردیم
پس حقمان است اینکه ما را می چرانی
دور از من و این گله های کوچ کرده
این جمعه هم،پیش خدا خوش بگذرانی

دیدگاه های شما

۱۷ مطلب با موضوع «فرمانده من_سردار چیت سازیان» ثبت شده است

                                            علی چیت سازیان از زبان «سردار حسین همدانی»

علی چیت سازیان که از کسانی بود درست عمل کرد و درست تشخیص داد و مشکل به وجود نیاورد. ایشان منش خوبی توی یک سری مسایل سیاسی داشت چون بعضی ها فقط به بعد نظامی ایشان نگاه می کنند چون یک جریانی بود که در مملکت ما راه افتاده و داست یک عده را به دامن خودش می کشید و آنها را غافل می کرد. ما هنگامی که تیپ تشکیل دادیم در جذب نیروی خوب و کارآمد و آدم های مقاوم مشکل داشتیم چون افرادی که برای شناسایی لازم بود باید طوری بودند که چندین ماه قبل از عملیات می رفتند شناسایی می کردند و در حین و اجرای عملیات باید دست بچه ها را می گرفتند می گذاشتند تو دست دشمن و مسیر را کامل می بردند و نشان می دادند و این کار،کاری طولانی و خطرپذیر بود.هنگامی که عملیات تمام می شد باید باز هم شروع به شناسایی می کردند و این کار نیروهای استخوان دار و مقاومی لازم داشت که علی آقا این افراد را دور خودش جمع کرد که بیشتر آنها هم شهید شدند وآنهایی هم که به جا ماندند جانباز شدند.

امیرعلی طلبه

مروری بر زندگی و شهادت سردار شهید علی چیت سازیان

سردار رشید جبهه‌ها، شهید علی چیت ‌سازیان، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 32 انصار الحسین(علیه السلام) (همدان)، سال 1341 در خانواده ای مذهبی  در شهرستان همدان دیده به جهان گشود. استقامت و اراده ی قوی از کودکی در چهره ی او آشکار بود. جرأت، تیزهوشی و توانایی جسمی از خصوصیات بارز وی بود. علاقه ی بسیاری به ورزش های رزمی داشت. دوران ابتدایی و راهنمایی را در میان فقر خانواده گذراند، درحالی که خود نیز برای امرار معاش خانواده اش کار می کرد. وارد شدن او به هنرستان مصادف بود با پیروزی انقلاب که بسان مردم انقلابی در مسیر انقلاب قرارگرفت و با فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی آشنا شد. به هنگام فرمان امام خمینی (رحمة الله علیه) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق هنرستان دیباج وارد بسیج گشته و در پادگان آموزشی قدس همدان مشغول آموزش شد. هوش و ذکاوت او درکسب فنون نظامی به قدری بود که در مدت کوتاهی به عنوان مربی نیروهای آموزشی انتخاب شد.
با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن بعثی به خاک مقدس جمهوری اسلامی این شهید بزرگوار شوق زیادی برای رفتن به مناطق جنگی داشت لذا با تشکیل گردان انصار الحسین(علیه السلام)مسئولیت آموزش گردان کوهستانی انصارالحسین(علیه السلام) را به عهده گرفت، سپس به منطقه اعزام شد و به عنوان مسئوول گروهان به خدمت خود ادامه داد
.
در عملیات مسلم بن عقیل با اینکه سن و سالی نداشت تعداد زیادی از نیروهای بعثی را که به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند از داخل خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خویش را به اثبات رسانید. شهید چیت سازیان با تشکیل تیپ انصار الحسین(علیه السلام)به عنوان مسئوول اطلاعات عملیات آن تیپ برگزیده شد. در بیشتر عملیات ها از جمله عملیات والفجر2، عملیات والفجر5 حضوری فعال داشت و همچنین در عملیات والفجر 8 و کربلای 5 نیز یکی از چهره های فراموش نشدنی این عملیات ها بود.
هنوز جاده ی ام‌القصر چهره زیبای او را که از شدت مبارزه، گرد و غبار معطر جهاد بر رویش نشسته بود فراموش نمی کند. این یاور راستین امام(رحمة الله علیه) با وجود اینکه مسئوولیت سنگین اطلاعات عملیات را به عهده داشت ولی هیچگاه از نیروهای مخلص بسیجی دور نمی شد. هر کس که با او دوست می شد دل از او نمی برید. او دیگر بار در عملیات انهدامی جزیره مجنون مجروح شد، اما این مجروحیت ها هیچگاه سبب نشد که او از صحنه ی جنگ و دفاع دست بکشد بلکه با روحیه ای قوی تر در منطقه حضور پیدا می کرد و این کار او باعث افزایش روحیه ی بسیجیان می شد.
سردار شهید علی چیت سازان در عملیات های کربلای 4 و5 نیز به عنوان مسئوول محورهای عملیاتی لشکر انصارالحسین(علیه السلام) به مبارزه با دشمنان خدا پرداخت و رشادت های فراوانی از خود به یادگار گذاشت. هنوز جای جای خاک شلمچه حماسه‌ها و رشادت های او را در دل خویش به یادگار دارد و آن را هرگز فراموش نخواهد کرد
.
تیز هوشی و قدرت تصمیم گیری فوق‌العاده علی چیت سازیان در عملیات ها باعث شده بود که فرماندهی وقت لشکر انصارالحسین (علیه السلام) بگوید: «با وجود علی بسیاری ازمشکلات عملیاتی ما حل می شد او در میدان رزم چون مولایش علی(علیه السلام) می رزمید و شوق شهادت در درونش موج میزد
.»

سرانجام سردار و علمدار لشکر انصارالحسین (علیه السلام) در روز چهارشنبه 8/9/66  در حین انجام یک مأموریت گشت شناسایی به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد و به لقای محبوب واصل گشت.

قسمت هایی از وصیت‌نامه ی سردار شهید علی چیت‌سازیان
حمد و سپاس خداوندی را که ما را از خواب غفلت به بیداری و از مردن در رختخواب به شهادت در راه خودش کشاند. از مردم حزب الله و زحمتکش می خواهم که امام عزیز
  را تنها نگذارند و به پیام های پیامبر گونه ی او از ته قلب گوش فرا دهند. امام عزیز فرموده اند که باید در جبهه باشیم و دفاع را واجب دانسته اند [پس] جبهه های گوناگون برای خودمان درست نکنیم. جبهه فقط خط مقدم است. بر [شما] واجب است عاشقانه لباس رزم را بر تن کنید و پوتین های خود را محکم ببندید و پشت پا به این دنیا و مادیات زود گذر بزنید. با یک دست قرآن و با دست دیگر اسلحه برگیرید و با الهام از این جمله به سوی جبهه های حق علیه باطل حرکت کنید. سرکشی به خانواده ی شهدا را فراموش نکنید. همچنین از سرکشی به خانواده ی مجروحین و معلولین غافل نباشید.
 
پیامی به پدر و مادر و برادر و خواهرم: خوشحال باشید که در این راه و در این لباس جان نثار کردم و خوشحال باشید که با نثار خونم، شما هم سهمی برای یاری  دین خدا پیدا کردید. کسی که به خدا توکل داشته باشد به آمریکا سجده نخواهد کرد و کسی می تواند از سیم های خاردار دشمن عبور کند که در میان سیم خاردارهای نفس گیر نکرده باشد.

امیرعلی طلبه

مناجات نامه

مناجات هایی در دل شب بعد از عملیات

امشب که دورهم جمع شدیم می خواهیم، از خدا بخواهیم زحماتی که کشیده ایم، کاری که کرده ایم شب نخوابی هایی که زیر باران کشیده ایم، شب هایی که با بچه ها بودیم و یک عده از آنها پیش خدا رفتند پیش مجروحانمان، بخواهیم که این زحمت ها را قبول کند و توشه ی آخرت پدر و مادرمان قرار بدهد. آن ها که این مدتی که ما جبهه بودیم دوری و رنج زحمت زیاد متحمل شده اند. امشب از خدا بخواهیم که خدایا مشکلات ما و گناهان ما زیاد است. هر چی هم که از جنگ می گذرد مشکلات ما بیشتر می شود. امشب می خواهیم بریم کنار قبر «شاه حسینی» بگیم، گریه کنیم که تو را فراموش کردیم. عکس تو را که در مجلس می بینیم خجالت می کشیم. بگیم: شاه حسینی! یار عزیز، برادر، کسی که 5 سال در این واحد زحمت کشیدی؛ خاطرات و درس های زیادی از تو داریم. چی شد که از بین ما رفتی؟ می دونم که می گی الان پیش شما نشستم. می دونم که گریه های بچه ها تو را به اینجا می کشاند. از مصیب برایمان بگو، بریم سراغ شاهدانی که دیشب با ما بودند و هر کدام شاهد شهادت یکی از آن ها بودیم. دیشب آخرین شب چراغ عمر آنها بود، خداحافظی کردند و رفتند. برادرانمان: سیفی، نوراله زاده، مساوات، دامادپور، احمدی، الان در بیمارستان منتظر دعاهایمان هستند.این که بنده ی خدا راضی باشد مهم نیست، مهم آن است که خدا از ما راضی باشد. آیا موقعی که دست های بسیجی را گرفتیم و راه را نشان دادیم خدا از ما قبول کرد؟ زیر باران کاری کردیم، سرما بدن را اذیت می کرد؛ خدا آیا قبول کرد؟ وقتی که در گرما از کمین عبور می کردیم سر بالایی مشکلات را قبول کرد؟ چقدر خوشحال کننده است که خدا قبول کند. آیا قلب امام را شاد کردیم؟ یک زمان خدای ناکرده کم کاری نکرده باشیم! بسیجیانی که دیشب آنقدر مظلوم بودند و ما به آن صورت احترام نمی گرفتیم چگونه خط دشمن را شکستند، حالا می گیم خدایا بیچاره و بدبختیم! یعنی اگر گریه نکنیم ضرر کرده ایم. جواب پدر و مادر، را چگونه بدهیم مهم آن است که ما را کشاند اینجا و غیر ممکن است که خدا از ما قبول نکند. دیشب علی (شاه حسینی) با من صحبت کرد، یک صفایی داشت. نیتش پاک بود و رفت. امشب پیش خودم گفتم: خدایا! این دنیا خیلی خفه! یعنی دوباره باید برگردیم، به ما قبولی ندادی؟ دوباره روز از نو، چقدر از این روزها باید بگذرانیم؟ ای خدا! این دنیا قفس است بچه هایی که رفتند این دنیا را شکستند، ما باز در این قفس مانده ایم، اُسرای ما باز چشم به راه ماندند، خدا! ما کی پیش بچه ها روسفید می شویم؟ خدا! کی تو از ما قبول می کنی که دست پُر برگردیم؟ خدا ! آخه کجایند بچه هایی که با هم بودیم؛ هم سفر بودیم. چه طور برویم پیش پدر و مادر بچه ها.

امیرعلی طلبه

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد و سپاس خداوندی را که ما را از خواب غفلت به بیداری و از مردن در رختخواب به شهادت در راه خودش کشاند و چنین پدر بزرگواری را، الگوی تمام خوبی ها را به عنوان رهبر بر بالای سر ما یتیمان نهاد! حال اگر شب و روز شکر گزاری کنیم قدر این نعمت خدا رانتوانیم دانست. واقعاً که جبهه دانشگاه الهی است.جبهه جایی است که انسان هایی که در آن قدم می گذارند باید از ته قلب به سرور شهیدان آقا ابا عبد الله لبیک گویند و حسین گونه تا آخرین لحظه ی عمر خود [باقی] باشند.خاک جبهه ی ایران همچون خاک کربلاست.

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند                                                            روبه صفتان زشت خو را نکشند

پیام به مردم حزب الله و زحمت کش:

البته اینجانب کوچکتر از آن بودم که بعد از رفتن خود پیامی بدهم. اول اینکه امام عزیز را تنها نگذارید و به پیامهای پدر گونه ی او از ته قلب گوش فرا دهید. مانند مردم کوفه نباشید که ابا عبدالله را تنها گذاشتند. دیگر این که از راه های انحرافی که انسان را از خط امام عزیز و بزرگوار دور می کند پرهیز کنید . امام عزیز فعلاً فرموده اند که باید در جبهه باشیم و دفاع را واجب دانسته اند جبهه های گوناگون برای خودتان درست نکنید! جبهه برای همه واجب است. نگذارید امام عزیز برای چندمین بار به ما بگویید که به جبهه بروید. اگر ما سرباز او باشیم یک بار فرموده اند و دیگر کافی است. ما باید به دنیا ثابت کنیم که هر چه امام می گویند با جان و دل خریداریم. از گروه بازی و خیانت به خون به خون شهدا باید [بپرهیزیم.] به فکر کمک کردن به مستضفعان باشیم، نه به فکر کسانی که از زحمت و خون شهدا [سوء] استفاده می کنند و نفعی هم به انقلاب و جنگ نمی رسانند!دیگر این که:سعی کنید در این دو روزه ی زندگی امام بزرگوار را راضی نگهدارید و از همه بالاتر پروردگار عالیتان را. لباس عاشقانه ی رزم را بر تن کنید و پوتین های خود را محکم ببندید و پیشانی بند "الله اکبر" بسته و پشت پا به این دنیا و مادیات زودگذر زنید. با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید.

پیام برای برادران واحد اطلاعات و عملیات:

برای شهادت و یا [بهشت] رفتن تلاش نکنید. برای رضای او کار کنید و بگویید خداوندا! نه برای بهشت و نه برای شهادت؛ اگر تو ما را هم در جهنمت بیندازی ولی فقط از ما راضی باشی برای ما کافی است.

خانواده شهدا را فراموش نکنید.در وقت نماز این بنده را هم دعا کنید.

پیام به پدر و مادر و برادر و خواهرم:

ای پدر و مادر عزیزم این دنیا دنیای فانی است و زود گذر. زندگی آن است که کارنامه ی قبول را بگیریم و از این دنیا برویم. از شما می خواهم که خداوند را از خودتان راضی نگه دارید و خوشحال باشید که شما هم سهمی را بر دین خدا پیدا کردید .

برادر عزیزم! هر طور که می توانی سعی کن که انقلاب و جنگ را یاری کنی. برای من گریه نکنید، برای مظلومیت آقا ابا عبد الله بگریید.

کسی که به خدا توکل داشته باشد به آمریکا سجده نخواهد کرد و کسی می تواند از سیم های خاردار دشمن عبور کند که در میان سیم خاردارهای نفس گیر نکرده باشد.

امیرعلی طلبه